به اشتباه !
درود !
مدتیست که هر چی سعی می کنم شعرهام به آخر نمی رسند! بهتر است بگویم نمی توانم به آخرشان برسم! وگرنه شعر را که نیازی به من نیست برای رفتن...
مدتیست که هر چی سعی می کنم شعرهام به آخر نمی رسند! بهتر است بگویم نمی توانم به آخرشان برسم! وگرنه شعر را که نیازی به من نیست برای رفتن...
خوب فعلا تا زمانی که بتوانم عفونتی که ذهنم را مبتلا کرده درمان کنم وکار جدیدی را به اتمام برسانم برای خالی نبودن عرصه فقط به ارائه کارهای قدیمی بسنده میکنم :
به اشتباه ...
وقتی که نغمه های هَزاران
در ازدحام انفجار هِزاران
بمب هزار ساله ی ننگ آلود
معدوم می شود !
آوای لالایی وار
گریه ی
دردمند نمایان
که به جای مشتهاشان برخاسته
_به اشتباه_
عصمت ناب هوا را
آلوده می کنند
در تیک تاکِ ساعتِ شماطه دارمان
بانگِ مهیب انفجار پیاپی را
احضار می کند...
+ نوشته شده در پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۶ ساعت 22:57 توسط مسعود امیری
|
مسعود هستم. یعنی سعی می کنم که باشم !