وارونگی...


می نشینم كنارِ رود
همه چیز وارونه می شود:
من، "نم" كشیده و
رود، "دور" می شود...
دلم می گیرد از اینهمه وارونگی
می خندم
به خودم كه عمری در خودم وارونه زیسته ام...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۹ ساعت 23:37 توسط مسعود امیری
|
مسعود هستم. یعنی سعی می کنم که باشم !