چیزی نوشته ام که البته هنوز جای بسی تمیزکاری دارد... می نویسم تا کمک کنید قامتش را کمی راست تر کنم ! دلم نمی خواهد طفل غزلم قوز داشته باشد !



دلگیرم از خودم که چرا "ما" نمی شوم؟!

بین "من"  ُ "تو" , فاصله را "با" نمی شوم


در بین ِ ساکنینِ غزلواره هایتان

حتی به قدر "نقطه" وُ "کاما" نمی شوم


از بس که باد کرده هوس, روی سینه ام

در هیچ بیت و قافیه ای جا نمی شوم

 

جرات نمی کنم  به خدا عاشقی کنم

وقتی حریفِ این همه "اما" نمی شوم

 

حتی شناسنامه ی من بغض می کند-

-که بی حضورِ نامِ تو بابا نمی شوم...

 

خمیازه ات خیال مرا خام می کند !

دیگر برای خوابِ تو «لالا..» نمی شوم

 

***

بیخود کتابِ حوصله ات را ورق نزن !

من هیچ وقت "میم-معما" نمی شوم...